کد مطلب:223992 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

ساختمان انسان
انسان از دو ركن تشكیل یافته یك قسمت كالبد و بدن است كه از عناصر متضاد و مختلف تركیب یافته و تكامل جمادی و نباتی و حیوانی را بمنصه ظهور رسانده و می رساند.

قسمت دوم احساسات و ادراكات است كه بوسیله ی نفس، روح، عقل، نیرو، فكر و عواطف وجدانیات بوجود آمده و هنوز بشر با همه قدرت علمی نتوانسته بفهمد سازمان و ساختمان این احساسات و ادراكات چگونه و با چه كم و كیف و از چه مبداء بچه نحوی ایجاد و تطور می یابد.

چون در این اوراق می خواهیم تكامل انسان را بیان كنیم بطوری كه نه مخل ایحاز و نه ممل اطاله شود اشاره می كنیم.

درباره حس و حواس و احساس و آلات حس و ارتباطی كه بین حاسه و محسوس است هنوز قوانینی یافت نشده بلكه فقط دانسته اند كه ارتعاش امواج در فضا بوسیله ی صوت و نور از مبداء تا مقصد حكمفرماست.

شما كه سخن می گوئید و من كه می شنوم در سایه ی امواج با هم ارتباط پیدا كرده ایم ولی این امواج چقدر لطیف و سریع و مؤثر است كه بسرعت سریعتر از نور تا اعمال مغز نفوذ می نماید و اثر می بخشد و شنونده را متأثر می كند بلكه از جای می كند.

یك سخن گاهی چنان تأثیر می كند كه شنونده را بر خود می لرزاند و گاهی بمرگ و فجاء می كشد.



[ صفحه 380]



این ربط و ارتباط از یك طرف و اثر الفاظ و كلمات از طرف دیگر كه گاهی می تواند با یك كلمه جانی بگیرد یا جانی ببخشد. كشف این حقیقت از اسرار و رموز آفرینش است كه هر كس از خود چیزی گفته و هنوز در سخن ناسفته است.

نظریه ها و فریضه ها و اصول مسلم یونانی - رومی - ایرانی و عرب و عجم و شرقی همه ناقص و ناپخته است و عقول در این زمینه حیران است.

حكیم ابو نصر فارابی گوید:



اسرار وجود خام و ناپخته بماند

وان گوهر بس شریف ناسفته بماند



هر كس بدلیل عقل چیزی گفته

آن نكته كه اصل بود ناگفته بماند



حكیم ابو علی سینا گوید:



دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت

یك موی ندانست ولی موی شكافت



اندر دل من هزار خورشید بتافت

آخر بكمال ذره ای راه نیافت



خیام گوید:



در دایره ای كآمدن و رفتن ماست

آنرا نه بدایت نه نهایت پیداست



كس می نزند دمی در این معنی راست

كاین آمدن از كجا و رفتن بكجاست



عطار گوید:



مرغی بودم پریده از عالم راز

تا بو كه پرم ز شیب سفلی بفراز



چون هیچ كسی نیافتم محرم راز

زان در كه درآمدم برون رفتم باز



خیام گوید:



افسوس كه سرمایه ز كف بیرون شد

وز دست اجل بسی جگرها خون شد



كس نامد از آن جهان كه پرسیم از او

كاحوال مسافران عالم چون شد



انسان در هر شبانه روز 21600 بار نفس می كشد (هر ساعتی 900 نفس در 24 ساعت می شود 21600) و بر هر نفسی شكری واجب است.



از دست و زبان كه برآید

كز عهده شكرش بدر آید



نقل از كتاب الاغراض الطبیه تألیف سید اسماعیل بن حسن حسینی جرجانی (ره)

كتابخانه ی دانشكده پزشكی طهران